از آنجا که سرقفلی اولین بار در عرف پدیدار شد و در واقع مفهوم سرقفلی به نوعی زاده عرف است و حتی وجود سرقفلی در عرف علت اصلی پیشبینی آن در قانون بوده، بررسی سرقفلی به عنوان یک پدیده حقوقی عرفی در فرهنگ لغت که به مفهوم لغوی الفاظ میپردازد اجتنابناپذیر است. در همین راستا در گفتار اول به بررسی مفهوم لغوی سرقفلی در فرهنگ لغات میپردازیم و در گفتار دوم سرقفلی را از دیدگاه حقوقدانان بررسی خواهیم کرد و در گفتار سوم مفهوم عرفی سرقفلی و در نهایت در گفتار چهارم انواع سرقفلی عرفی را به بحث خواهیم نشست تا ضمن روشن شدن مفهوم لغوی و اصطلاحی آن رابطه بین سرقفلی و حق کسب و پیشه به واقع روشن شود.
تعریف لغوی سرقفلی:
در فرهنگ لغات در مقابل لفظ سرقفلی، مفاهیم تقریباً مشابهی به چشم میخورد و در برخی موارد که تفاوتی در تعاریف وجود دارد ناشی از مشتبه شدن مفهوم سرقفلی و حق و کسب و پیشه و تجارت است.
به طوری که در فرهنگ معین در مقابل لفظ سرقفلی میخوانیم: «حقی که بازرگان و کاسب نسبت به محلی پیدا میکند به جهت تقدم در اجاره، شهرت جمعآوری مشتری و غیره»[۱] چنین تعریفی چنانکه در مبحث بعدی روشن خواهد شد بیشتر با مفهوم حق کسب و پیشه و تجارت سازگار است.
مرحوم دهخدا در ذیل لفظ سرقفلی چنین آورده است: «سرقفلی [سَ قُ] [آ مرکب] چیزی که از کرایهدار سرای کرایه حویلی یا دکان بگیرند و آن مزد گشودن قفل است که داخل کرایه نیست (آنندراج) حق آب و گل حقی که مستأجر را پیدا آید در دکان و یا حمام و یا کاروانسرایی و امثال آن و او آن حق را به مستأجر بعد از خود تواند فروخت (یادداشت مؤلف) حاصل مالالاجاره این بازار در هر حال مبلغ هزار درهم است بیرون از تکلفات عمال و توقعات عمال و مرسولات حراس و وظایف سقا و سرقفلی سرایدار (ترجمه محاسن اصفهانی)»
در فرهنگ نظام نیز در ذیل سرقفلی چنین میخوانیم: «پولی که علاوه بر کرایه دکان یا خانه یا امثال آنها کرایهکننده در اول به مالک یا به کرایهکننده اول میدهد.»
در فرهنگ نفیسی مرحوم ناظمالاطباء مفهوم سرقفلی را چنین بیان میکند: «وجهی که از کرایهدار خانه و دکان علاوه بر کرایه دریافت کنند و آن مزد، کشیدن قفل است و داخل در کرایه نیست.»[۴]
در نهایت فرهنگ عمید، سرقفلی را پولی میداند که شخصی به شخصی میدهد تا خانه یا دکان را که در اجاره دارد به وی واگذار نماید.[۵]
آنچه از تعاریف ذکر شده بر میآید این است که
اولاً: مفهوم سرقفلی در لغت هم در خصوص محل مسکونی و هم در خصوص محل تجارت کاربرد داشته است؛
ثانیاً: از نظر لغوی سرقفلی مبلغی است که به مالک یا مستأجر از طرف مستأجر بعدی پرداخت میشود و بالاخره گاهی هم سرقفلی را به حق آب و گل و حقی که به جهت جمعآوری مشتری و رونق کسب حاصل شده تعریف نمودهاند.
آنچه مسلم است ارائه مفهوم اخیر از سرقفلی همانطور که بعداً خواهد آمد با معنای حق کسب و پیشه و تجارت موافقتر است؛
بنابراین، فرهنگنویسانی که سرقفلی را مبلغی میدانند که مستأجر به مالک و مستأجر ثانی به مستأجر اول میپردازد به مفهوم اصطلاحی آن نزدیکترند اگرچه بحث در مبنای پرداخت مبلغ از طرف مستأجر دوم به مستأجر اول این تعریف را هم مواجهه با ایراد خواهد نمود؛
زیرا اگر مبنای پرداخت را جمعآوری مشتری و رونق کسب بدانیم مفهوم حق کسب و پیشه نمایان خواهد شد.
بند دوم – مفهوم اصطلاحی سرقفلی:
اگرچه سرقفلی اولین بار در عرف به وجود آمد و قانونگذار به علت رواج عرفی آن مجبور شد آن را در قوانین و مقررات کشور پیشبینی کند؛
اما برداشت مقنن از سرقفلی همیشه موافق مطلق مفهوم عرفی آن نبوده است. به طوری که با وجود تغییراتی که در قوانین مربوط به سرقفلی به وجود آمده است مردم هنوز به روال قدیمی به خرید و فروش سرقفلی میپردازند و تنها در مواقع مشکل و اختلاف است که آرزو میکنند به جای اتکا بر عرف به صورت قانونی عمل میکردند.
در این قسمت از بحث سعی خواهیم کرد با ارائه تعاریف حقوقدانان مفهوم قانونی و اصطلاحی سرقفلی را روشن کنیم تا معلوم شود قانونگذار تا چه اندازه در پیشبینی سرقفلی از عرف پیروی نموده است و مفهوم سرقفلی از دیدگاه قانونگذار چیست که در واقع ملاک در روابط حقوقی، معنای قانونی است و کسانی در این میان موفق هستند که در روابط حقوقی خود به جای لحاظ عرف در مسائل سرقفلی به موازین قانونی آن عمل نمودهاند.
با بررسی چند تعریف اصطلاحی از سرقفلی به تشریح مبانی آن میپردازیم تا ضمن روشن شدن معنای سرقفلی، مفهوم حق کسب و پیشه و تجارت و روابط حاکم بر این دو را هم در ادامه بحث، بررسی کنیم.
دکتر ناصر کاتوزیان سرقفلی را به این نحو تعریف میکند: «امتیازی است که به موجب آن مستأجر متصرف، به دلیل حقی که در نتیجه فعالیت خود در جلب مشتری پیدا کرده است، در اجاره کردن محل کسب خویش بر دیگران مقدم شناخته میشود.»[۶]
دکتر لنگرودی در ترمینولوژی حقوق برای سرقفلی دو مفهوم میآورد و مینویسد: «سرقفلی دو معنی دارد:
۱٫ عوض وجهی است که مستأجر محل کسب از منتقلالیه آن محل میگیرد، بابت سابقه کار خود در آن محل در رابطه با جلب ارباب رجوع، این جزء دارایی نامرئی است و درآمد نیست و مالیات به آن تعلق نمیگیرد؛
۲٫ وجهی است که مالک محل کسب تازهساز در اولین عقد اجاره، علاوه بر اجارهبها از مستأجر میگیرد. این پول درآمد است و مشمول مالیات بر درآمد است.»[۷]
در تعریف اول، نویسنده ترمینولوژی سرقفلی را امتیازی میداند که در نتیجه جلب مشتری حاصل شده است در حالی که چنین مفهومی مبین حق کسب و پیشه تجارت است و این حق با حق سرقفلی متفاوت میباشد؛
به طوری که تعریف دوم تا حدودی این دو معنا را از هم جدا نموده، ولی در نهایت نویسنده برای سرقفلی مفهوم عامی قائل شده است که حق کسب و پیشه و تجارت را هم در برمیگیرد و حال آنکه سرقفلی از چنین معنای عامی برخوردار نیست.
همانطور که در مفهوم لغوی سرقفلی گذشت حقوقدانان نیز در برخورد با لفظ سرقفلی تعاریف متفاوتی ارائه دادهاند. چنانکه عدهای بر این عقیده هستند که سرقفلی علاوه بر معنای واقعی خود مفهوم حق کسب و پیشه و تجارت را هم تحت شمول قرار میدهد و گروهی حق کسب و پیشه را همان سرقفلی دانسته و مفهومی غیر از معنای حق کسب و پیشه و تجارت برای سرقفلی قائل نشدهاند.
النهایه گروهی از حقوقدانان نیز با درک واقعیتهای بیرونی به تعریف سرقفلی پرداختهاند و مفهوم واقعی آن را بیان نمودهاند. همانطور که در گفتار قبل نیز بحث شد سرقفلی چیزی غیر از جمعآوری مشتری و حق تقدم در اجاره است کما اینکه حقوقدانانی که از چنین عقیدهای پیروی نمودهاند سرقفلی را به گونهای دیگر تعریف کردهاند که چند مورد را بررسی میکنیم.
یکی از این حقوقدانان سرقفلی را چنین تعریف میکند: «وجهی که مالک در ابتدای اجاره و جدا از مالالاجاره از مستأجر میگیرد تا محل خالی را به او اجاره دهد.»[۸] اگرچه این تعریف مفهوم واقعی و کامل سرقفلی را بیان نمیکند؛ ولی روشن است که قصد نویسنده، ارائه تعریف جامع و مانع از سرقفلی نبوده بلکه وی در مقام بیان مفهومی جدا از معنای حق کسب و پیشه و تجارت برای سرقفلی بوده است به همین دلیل هم در تعریف، اشارهای به مبنا و ماهیت سرقفلی نشده و مضاف بر آن تعریف شامل سرقفلی که مستأجر ثانی به مستأجر اول میپردازد نیز نمیشود.
آنچه تا به حال در مورد تعریف سرقفلی بیان شد در خصوص مفهوم آن قبل از سال ۱۳۷۶ بود. لیکن قانونگذار در ق.ر.م.م مصوب ۱۳۷۶ در ماده ۶ و تبصرههای آن و در مواد ۷ و ۸ همان قانون چند مفهوم مختلف از سرقفلی به دست داد که چنین برخوردی ارائه تعریف واحد از سرقفلی را نه تنها دشوار، بلکه غیرممکن ساخته است.
با این همه برخی از حقوقدانان سعی نمودهاند تعریف واحدی از آن ارائه دهند که یکی از حقوقدانان[۹] در تعریف سرقفلی به طوری که مفاهیم جدید ارائه شده در قانون را هم تحت شمول قرار دهد، آورده است: «وجهی است که مالک محل تجاری در آغاز علاوه بر اجور از مستأجر میگیرد تا محل را به او اجاره دهد یا مستأجری که حق انتقال به غیر دارد و به مؤجر سرقفلی پرداخته در قبال انتقال منافع به مستأجر دست دوم دریافت میکند و یا مستأجری که به موجب شروط ضمن عقد امتیازاتی دارد که مانع از تخلیه عین مستأجره به وسیله مؤجر است در قبال اسقاط این امتیازات و استرداد مورد اجاره به مالک از وی میگیرد.»[۱۰]
برخی از حقوقدانان[۱۱] این تعریف را مورد انتقاد قرار دادهاند و استدلال نمودهاند که چنین تعریفی از سرقفلی شامل سرقفلی موصوف در ماده ۶ ق.ر.م.م مصوب ۱۳۷۶ و تبصره یک آن و مواد ۷ و ۸ قانون مذکور بوده و در خصوص سرقفلی بیان شده در تبصره ۲ ماده ۶ که در واقع بارزترین مصداق عرفی نقل و انتقال سرقفلی میباشد صحیح نیست. چه سرقفلی ذکر شده در ماده ۶ قانون مذکور و تبصره یک آن اجور موجل بوده و متفاوت از سرقفلی موضوع تبصره ۲ ماده ۶ است.
نمونه دادخواست به دادگاه نخستین
مشخصات طرفین | نام | نام خانوادگی | نام پدر | سن | شغل | محل اقامت خیابان – کوچه – پلاک – کدپستی | ||
خواهان | ||||||||
خوانده | ||||||||
وکیل یا نماینده قانونی | ||||||||
خواسته یا موضوع و بهای آن | تخلیه (به علت لزوم نوسازی ملک مورد اجاره با پرداخت حقوق مکتسبه خوانده محترم (حق کسب و پیشه و تجارت) با جلب نظر کارشناس به انضمام کلیه خسارات قانونی از جمله هزینه دادرسی، حقالوکاله وکیل، هزینه کارشناس و …) | |||||||
دلایل و منضمات دادخواست (مدارک) | ۱٫سند مالکیت ۲٫ پروانه ساختمانی ۳٫ برگه شهرداری ۴٫ اجارهنامه | |||||||
شرح متن دادخواست ریاست محترم دادگاه عمومی حقوقی | ||||||||
سلامعلیکم احتراماً به استحضار میرساند: ۱٫ مطابق قرارداد استیجاری مورخ ۲۳/۱۱/۱۳۸۰ به شماره ۸۳۸۱۱ تنظیمی در دفترخانه ۹۹ تهران خواندگان تمامی یک باب مغازه جزء ملک موکل واقع در پلاک ثبتی ۱۸۵۳ فرعی از ۴۷۳۱ اصلی بخش ۶ تهران بخش ثبتی ۱۰ منطقه ۱۶ ناحیه ۲ به نشانی: ……… را در ید استیجاری دارد. ۲٫ نظر به اینکه به موجب اسناد و مدارک پیوستی دادخواست، تخریب و نوسازی پلاک مذکور به قصد نوسازی و تجدید بنای عین مستأجره ضروری است و بر همین اساس پروانه ساختمانی نیز از شهرداری منطقه ۱۶ شهرستان تهران دریافت نموده است. فلذا با تقدیم این دادخواست ضمن جلب نظر کارشناس رسمی دادگستری برای تعیین حق کسب و پیشه و تجارت خوانده مستنداً به بند یک از ماده ۱۵ قانون روابط موجر و مستأجر سال ۵۶ صدور حکم محکومیت خوانده به تخلیه برای تخریب و بازسازی در قبال دریافت حق کسب و پیشه و تجارت متعلقه به انضمام جمیع خسارات و هزینه دادرسی مورد استدعاست.
| ||||||||
محل امضاء – مهر – اثر انگشت | ||||||||
شماره و تاریخ ثبت دادخواست | ریاست محترم شعبه ………. دادگاه ………. رسیدگی فرمایید نام و نام خانوادگی ارجاعکننده ………. تاریخ ………. امضاء |